دلم دردمند است باری برافکن


دلم دردمند است باری برافکن

دلم دردمند است باری برافکن


دلم دردمند است باری برافکن

دلم دردمند است باری برافکن


دلم دردمند است باری برافکن

دلم دردمند است باری برافکن


بر افکندهٔ خود نظر بهتر افکن

بر افکندهٔ خود نظر بهتر افکن
بر افکندهٔ خود نظر بهتر افکن
بر افکندهٔ خود نظر بهتر افکن
بر افکندهٔ خود نظر بهتر افکن
بر افکندهٔ خود نظر بهتر افکن
بر افکندهٔ خود نظر بهتر افکن
میندیش اگر صبر من لشکری شد
میندیش اگر صبر من لشکری شد
میندیش اگر صبر من لشکری شد
میندیش اگر صبر من لشکری شد
میندیش اگر صبر من لشکری شد
میندیش اگر صبر من لشکری شد
میندیش اگر صبر من لشکری شد
دلت سنگ شد سنگ بر لشکر افکن
دلت سنگ شد سنگ بر لشکر افکن
دلت سنگ شد سنگ بر لشکر افکن
دلت سنگ شد سنگ بر لشکر افکن
دلت سنگ شد سنگ بر لشکر افکن
دلت سنگ شد سنگ بر لشکر افکن
دلت سنگ شد سنگ بر لشکر افکن
اگر با غمت گرم در کار نایم
اگر با غمت گرم در کار نایم
اگر با غمت گرم در کار نایم
اگر با غمت گرم در کار نایم
اگر با غمت گرم در کار نایم
اگر با غمت گرم در کار نایم
اگر با غمت گرم در کار نایم
ز دم های سردم گره دربر افکن
ز دم های سردم گره دربر افکن
ز دم های سردم گره دربر افکن
ز دم های سردم گره دربر افکن
ز دم های سردم گره دربر افکن
ز دم های سردم گره دربر افکن
ز دم های سردم گره دربر افکن
اگر نزل عشقت بجز جان فرستم
اگر نزل عشقت بجز جان فرستم
اگر نزل عشقت بجز جان فرستم
اگر نزل عشقت بجز جان فرستم
اگر نزل عشقت بجز جان فرستم
اگر نزل عشقت بجز جان فرستم
اگر نزل عشقت بجز جان فرستم
به خاکش فرو نه، برون در افکن
به خاکش فرو نه، برون در افکن
به خاکش فرو نه، برون در افکن
به خاکش فرو نه، برون در افکن
به خاکش فرو نه، برون در افکن
به خاکش فرو نه، برون در افکن
به خاکش فرو نه، برون در افکن
تو را طوق سیمین درافکند غبغب
تو را طوق سیمین درافکند غبغب
تو را طوق سیمین درافکند غبغب
تو را طوق سیمین درافکند غبغب
تو را طوق سیمین درافکند غبغب
تو را طوق سیمین درافکند غبغب
تو را طوق سیمین درافکند غبغب
مرا نیز از آن زلف طوقی برافکن
مرا نیز از آن زلف طوقی برافکن
مرا نیز از آن زلف طوقی برافکن
مرا نیز از آن زلف طوقی برافکن
مرا نیز از آن زلف طوقی برافکن
مرا نیز از آن زلف طوقی برافکن
مرا نیز از آن زلف طوقی برافکن
پی از هر خسی سایه پرورد بگسل
پی از هر خسی سایه پرورد بگسل
پی از هر خسی سایه پرورد بگسل
پی از هر خسی سایه پرورد بگسل
پی از هر خسی سایه پرورد بگسل
پی از هر خسی سایه پرورد بگسل
پی از هر خسی سایه پرورد بگسل
نظر بر عزیزان جان پرور افکن
نظر بر عزیزان جان پرور افکن
نظر بر عزیزان جان پرور افکن
نظر بر عزیزان جان پرور افکن
نظر بر عزیزان جان پرور افکن
نظر بر عزیزان جان پرور افکن
نظر بر عزیزان جان پرور افکن
که فرمایدت کشنای خسان شو
که فرمایدت کشنای خسان شو
که فرمایدت کشنای خسان شو
که فرمایدت کشنای خسان شو
که فرمایدت کشنای خسان شو
که فرمایدت کشنای خسان شو
که فرمایدت کشنای خسان شو
که گوید که هرای زر بر خر افکن
که گوید که هرای زر بر خر افکن
که گوید که هرای زر بر خر افکن
که گوید که هرای زر بر خر افکن
که گوید که هرای زر بر خر افکن
که گوید که هرای زر بر خر افکن
که گوید که هرای زر بر خر افکن
مشو در خط از پند خاقانی ای جان
مشو در خط از پند خاقانی ای جان
مشو در خط از پند خاقانی ای جان
مشو در خط از پند خاقانی ای جان
مشو در خط از پند خاقانی ای جان
مشو در خط از پند خاقانی ای جان
مشو در خط از پند خاقانی ای جان
که این خوش حدیثی است بر دفتر افکن
که این خوش حدیثی است بر دفتر افکن
که این خوش حدیثی است بر دفتر افکن
که این خوش حدیثی است بر دفتر افکن
که این خوش حدیثی است بر دفتر افکن
که این خوش حدیثی است بر دفتر افکن
که این خوش حدیثی است بر دفتر افکن